سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال امام باقر علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد مبشری
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : مربع ترکیب

من خـسـتگی‌ها دیـدم و دل بی‌قراری            انـدوه دیـدم بـا هــزاران زخـم کـاری

مـن دیـده‌ام دلــواپـسـی و سـوگـواری            هم اشک جاری دیده‌ام هم خون جاری


من آن چه را دیدم ندیـده هیچ چـشمی

کـار، اراذل را بـدون هـیــچ شـرمـی

من تشنگی در خـیمه‌ها را خوب دیدم            من خـسـتگـی بـچـه‌ها را خـوب دیـدم

تصویر درد کـوچـه‌ها را خـوب دیدم            من حـملـه‌های پنـجـه‌ها را خوب دیدم

دیـدم که طـفـلان حرم هر سو دوانـند

پـای برهـنه؛ زخـمی و سـیـنه زنـانـند

در یک عبا یک پیکر صد چاک دیدم            یک نوجوان را غرق خون و خاک دیدم

شش ماهه طفـلی رفته تا افـلاک دیدم            سـرهـا بـه دسـت مـردم نـاپـاک دیـدم

با چـشم خود دیـدم هـزاران داغ تـازه

نعـل نـوی اسـبـان و تـشـیـیـع جـنـازه

تنگ غروب و کل صحرا لاله گون بود            چـشم تـمام آسـمان‌ها غـرق خون بود

مرکب رسید و زین و پشتش واژگون بود            من هر چه گویم باز هم از آن فزون بود

نـاگـاه غــرّیـد آســمـان انـگــار آنـجـا

بـیـن اراذل بـر سَـرِ، سَـر بـود دعـوا

دیدم یکی با چکمه در گودال می‌رفت            با بدترین شکل و چه بد احوال می‌رفت

با قصد ذبح صید خونین بال می‌رفت            دیدم که عـمه زینـبم از حـال می‌رفت

در پیـش نـامـوس خـدا سر را بریـدند

در پیش چشمانش محاسن را کـشیدند

من نـیم روزی غـرق آه و نـالـه دیـدم            گـلبرگ‌ها را پُر ز اشک و ژاله دیدم

یـاس سـپـیـد امـا بـه زیـر هـالـه دیـدم            من یک سه ساله با غمی صد ساله دیدم

دیدم که دق کرد عمه‌ام در کنج ویران

پیـچـیـده آه و نـالـه‌ام در کـنـج ویـران

من چـشـم‌هـایـی که نـمـی‌دیـدنـد دیـدم            آن بـی‌حـیـاهـایـی که خـنـدیـدنـد دیـدم

گـهـواره را از خـیـمه دزدیـدنـد دیـدم            من سنـگ‌هـایی را که بـا ریـدند دیـدم

آن سنگ‌ها یا بر سر عـمه نـشـسـتـند

یا آن که پیـشـانی جـدم را شـکـسـتـند

نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!



دیـدم که طـفـلان حرم هر سو دوانـند            بی‌معجـرند و زخـمی و سـینه زنـانند



بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع جشن، شادی، رقصیدن و ... در شام بوده نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...



در کـوفه آن‌ها را که رقـصیـدند دیدم            من سنـگ‌هـایی را که بـا ریـدند دیـدم